کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افت
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارع افتادن) 'oft ۱. = افتادن۲. (اسم مصدر) کموکاست؛ کاهش.〈 افتوخیز:۱. افتادن و برخاستن.۲. [مجاز] کامیابی و ناکامی.۳. [مجاز] وقفه و پیشرفت.
-
واژههای مشابه
-
آفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: آفة، جمع: آفات] 'āfat ۱. بلا؛ زیان.۲. هر چیزی که مایۀ تباهی، فساد، و زیان شود.
-
پس افت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) pas[']oft ۱. بدهی که در موعد خود پرداخت نشده باشد.۲. اندوخته؛ ذخیره.
-
واژههای همآوا
-
آفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: آفة، جمع: آفات] 'āfat ۱. بلا؛ زیان.۲. هر چیزی که مایۀ تباهی، فساد، و زیان شود.
-
عفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عفّة] 'effat ۱. بازایستادن از حرام؛ پارسایی کردن.۲. پرهیزکاری؛ پارسایی؛ پاکدامنی؛ ترک شهوت.
-
جستوجو در متن
-
آفات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ آفة] 'āfāt = آفت
-
آک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'āk بدی؛ درد؛ آسیب؛ آفت.
-
بی عیب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bi'eyb بینقص؛ بیآفت؛ بیضرر.
-
عاهت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عاهة، جمع: عاهات] [قدیمی] 'āhat آنچه چیزی را تباه و فاسد میکند؛ آفت؛ بلا.
-
شته زده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) šatezade ویژگی درخت یا میوهای که دچار آفت شته شده باشد.
-
استن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'oston = ستون: ◻︎ استن این عالم ای جان غفلت است / هوشیاری این جهان را آفت است (مولوی: ۱۱۸).
-
خدانخواسته
فرهنگ فارسی عمید
(قید، شبه جمله) xodānaxāste هنگام آرزوی دور داشتن آفت و رویدادی ناخوشایند بیان میشود؛ خداینکرده.