کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغوز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آغوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آغُز› 'āqu(o)z شیر غلیظ و زردرنگ چهارپایان اهلی که پس از زایمان آنها تا سه روز دوشیده میشود؛ شیرماک؛ فله؛ شمه؛ فرشه؛ زهک.
-
واژههای همآوا
-
آغوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آغُز› 'āqu(o)z شیر غلیظ و زردرنگ چهارپایان اهلی که پس از زایمان آنها تا سه روز دوشیده میشود؛ شیرماک؛ فله؛ شمه؛ فرشه؛ زهک.
-
جستوجو در متن
-
پله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹فله› [قدیمی] pale = آغوز
-
فرشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹فرش› fe(o)rše آغوز؛ فله.
-
کلستروم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: colostrum] (زیستشناسی) kolust[e]rom مایعی که در سه روز اول پس از زایمان از پستان خارج میشود؛ آغوز.
-
زهک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] zehak آغوز؛ فله؛ نخستین شیر گاو یا گوسفند پس از زاییدن.
-
فله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پله› [قدیمی] fa(o)l[l]e = آغوز: ◻︎ نوآیینمطربان داریم و بربطهای گوینده / مساعدساقیان داریم و ساعدهای چون فلّه (منوچهری: ۲۱۳).
-
شمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šeme ۱. سرشیر؛ چربی شیر.۲. نخستین شیری که از گاو یا گوسفند پس از زاییدن دوشیده شود؛ آغوز؛ فرشه؛ فله.