کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: اغرّ] [قدیمی] 'aqar[r] پیشانیسفید (اسب).
-
اغر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹اوغور› 'oqor ۱. یمن؛ شگون؛ فال نیک.۲. خیر و برکت.۳. عزم سفر.
-
واژههای مشابه
-
آغر
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ آغردن) [قدیمی] 'āqar = آغردن
-
واژههای همآوا
-
آغر
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ آغردن) [قدیمی] 'āqar = آغردن
-
عقر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'aqr ۱. مجروح ساختن.۲. پی کردن؛ دست و پای شتر را بریدن.۳. بازداشتن از رفتار.۴. نازا شدن زن.
-
جستوجو در متن
-
اوغور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] 'oqur = اُغر
-
ارغاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ارغاو، ارغاف، ارغا› [قدیمی] 'arqāb جوی آب؛ جوی؛ رود: ◻︎ فرازش پر از خون چو کوه طبرخون / نشیبش ز اشکم چو ارغاب و آغر (عمعق: لغتنامه: ارغاب).