کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'a'var ۱. [جمع: عُور و عُوران] کسی که یک چشمش نابینا شده باشد؛ یکچشم.۲. (زیستشناسی) رودۀ کور.
-
جستوجو در متن
-
عورا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: عَوراء] [قدیمی] 'o[w]rā = اعور
-
زائده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: زائدَة، مؤنثِ زائد، جمع: زَوائِد] zā'(y)ede ۱. = زائد۲. (اسم) (زیستشناسی) برآمدگی طبیعی در یکی از استخوانهای بدن یا اعضای دیگر: زائدۀ آرنجی، زائدۀ اعور.
-
روده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: rot, rōtīk] (زیستشناسی) rude قسمت لولهایشکل دستگاه گوارش مهرهداران که بین معده و مخرج قرار دارد و عمل هضم و جذب در آن کامل میشود.〈 رودۀ باریک: (زیستشناسی) از قسمتهای دستگاه گوارش که پس از معده قرار دارد و شامل دوازدهه، رودۀ...