کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، مقابلِ اَسْفَل] 'a'lā ۱. برتر.۲. (اسم) هشتادوهفتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۹ آیه.۳. [قدیمی] بلندتر؛ بالاتر.
-
واژههای مشابه
-
اعلی حضرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] 'a'lāhazrat بلندجایگاه؛ عنوان مخصوص پادشاه.
-
واژههای همآوا
-
عالی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'āli ۱. بسیار خوب؛ دارای کیفیت خوب: پرداخت عالی فیلم.۲. دارای درجه یا مرحلۀ بالاتر: تحصیلات عالی، دستپخت عالی.۳. بزرگ؛ مهم.۴. (قید) بهطور بسیار خوب: عالی ساز میزند.۵. [قدیمی] رفیع؛ بلند.
-
جستوجو در متن
-
علیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: علیّون، جمعِ علی 'olā] ‹علیین› [قدیمی، مجاز] 'elliy[y]un ۱. = عُلی۲. بلندیها.۳. بلندترین درجۀ جنت؛ بالاترین درجات بهشت.۴. ملکوت اعلی.
-
زند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) zand هریک از دو استخوان ساعد.〈 زند اعلی: (زیستشناسی) یکی از دو استخوان ساعد که بلندتر است.〈 زند اسفل: (زیستشناسی) یکی از دو استخوان ساعد که کوتاهتر است.
-
ملا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] mala' محل اجتماع گروهی از مردم.〈 ملٲ اعلی: [قدیمی]۱. فرشتگان در عالم بالا.۲. [مجاز] عالم ارواح مجرده؛ عالم بالا.
-
سق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی، مخففِ سقف] saq[q] ۱. (زیستشناسی) [عامیانه] قسمت درونی فک اعلی؛ سقف دهان؛ کام.۲. [قدیمی] سقف.۳. [قدیمی] سقف خانه.۴. [قدیمی] گنبد.
-
آرواره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: ērvārak] ‹ارواره، اروار، اروارک، آره› (زیستشناسی) 'ārvāre هریک از دو قسمت استخوان بالا و پایین فک که دندانها روی آن قرار دارد.〈 آروارهٴ بالا: (زیستشناسی) استخوان آروارۀ بالایی؛ فک اعلی.〈 آروارهٴ پایین: (زیستشناسی) استخ...
-
طارم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: تارم] [قدیمی] tāra(o)m ۱. خرگاه؛ سراپرده.۲. گنبد.۳. خانۀ چوبی.۴. نردۀ چوبی یا فلزی.۵. چوببستی که برای تاک درست میکنند.〈 طارم اخضر: [قدیمی، مجاز] آسمان.〈 طارم اطلس: [قدیمی، مجاز] = 〈 طارم اخضر〈 طارم ا...