کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعلا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اعلاء] 'e'lā ۱. بلند گردانیدن؛ بالا بردن.۲. بر جای بلند برآمدن.
-
جستوجو در متن
-
شاه انجیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) šāh[']anjir نوعی انجیر اعلا؛ انجیر وزیری.
-
فرجد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] farjad پدرجد؛ جد اعلا؛ نیای بزرگ.
-
نبض نگار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹نبضسنج› (پزشکی) nabznegār آلتی که روی شریان زند اعلا وصل میشود و ضربانهای آن را ثبت میکند؛ اسفیگموگراف.
-
ایده آل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی: idéal] 'ide'āl ۱. کمال مطلوب؛ منتهای آرزو و آرمان.۲. ویژگی آنچه در اعلا درجۀ کمال باشد.
-
فردوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فردَوس، معرب، مٲخوذ از فارسی: پردیس، جمع: فرادیس] ferdo[w]s ۱. باغ؛ بستان.۲. بهشت.〈 فردوس اعلا: [قدیمی] فردوس برین؛ بهشت.
-
از
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه) 'az ۱. نشاندهندۀ ابتدای مکان: ◻︎ از دور به دیدار تو اندرنگرستم / مجروح شد آن چهرۀ پرحسن و ملالت (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۸۳)، از تهران تا اصفهان.۲. نشاندهندۀ ابتدای زمان: ◻︎ من از آن روز که در بند توام آزادم / پادشاهم که به دست تو...