کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعداد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعداد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عدد] (ریاضی) 'a'dād = عَدد
-
اعداد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'e'dād آماده گردانیدن؛ مهیا ساختن.
-
جستوجو در متن
-
ارثماطیقی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] (ریاضی) [قدیمی] 'aresmātiqi علم اعداد؛ علم حساب؛ فن محاسبه.
-
معدل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: معدَّل] (ریاضی) mo'addel عددی که از جمع کردن چند عدد و تقسیم آن بر تعداد آن اعداد حاصل میشود؛ میانگین.
-
آحاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اَحَد] 'āhād ۱. = احدْ۲. (ریاضی) گروه اول اعداد، شامل عدد ۱ تا ۹؛ یکان.۳. تکتک مردم.
-
جدول ضرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (ریاضی) jadvalzarb جدولی برای بهدست آوردن حاصلضرب اعداد از یک تا دَه. Δ میگویند فیثاغورس آن را اختراع کرده و به جدول فیثاغورس نیز شهرت دارد.
-
تا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مقابلِ جفت] tā ۱. عدد (در ترکیب با اعداد): دو تا، سه تا، چهار تا.۲. [قدیمی] واحد شمارش پارچه و لباس.
-
صدگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سدگان› sadgān ۱. (ریاضی) سومین عدد از سمت راست در اعداد طبیعی.۲. [قدیمی] واحد اندازهگیری وزن، برابر با صد درم یا نیم من تبریز.
-
برابر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) barābar ۱. مقابل؛ روبهرو.۲. (صفت، اسم) هموزن؛ مساوی؛ همسنگ.۳. برای نشان دادن مقایسۀ دو چیز پس از اعداد قرار میگیرد: دوبرابر، دهبرابر.۴. (قید) [قدیمی] همزمان.〈 برابر کردن: (مصدر متعدی)۱. هموزن کردن.۲. یکاندازه کردن.
-
ماتریس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: matrice] mātris ۱. قالب گود یا برجسته که در آن مادهای ریخته شود تا بهصورت چیزی که قالب گرفتهاند درآید.۲. (ریاضی) آرایۀ مستطیلشکل از کمیتهای جبری یا اعداد که در داخل دو کروشه و بهصورت ستونهای منظم نوشته میشوند و بهوسیلۀ آن عمل...
-
ماشین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: machine] māšin ۱. اتومبیل.۲. هر دستگاه مکانیکی یا الکتریکی: ماشین ظرفشویی.۳. ابزاری برای اصلاح مو.〈 ماشین تحریر: ماشینی دارای دکمههایی شامل حروف، اعداد، و نشانهها که بهوسیلۀ آن مطالب را بر روی کاغذ مینویسند.
-
ریاضی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم،) [عربی: ریاضیّ] ‹ریاضیات› riyāzi ۱. (ریاضی) علمی که دربارۀ مقادیر و اعداد بحث میکند و شامل حساب، جبر، مقابله، و هندسه است.۲. (صفت نسبی، منسوب به ریاضَة) مربوط به ریاضیات.۳. (صفت نسبی، منسوب به ریاضَة، اسم) از رشتههای دبیرستانی.
-
سری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: série] seri ۱. [عامیانه] مجموعهای از اشیا همجنس.۲. [عامیانه] ردیف؛ دسته؛ گروه.۳. (ریاضی) مجموعهای از اعداد یک دنبالۀ متناهی یا نامتناهی.۴. (صفت) (برق) متوالی.
-
جبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] jabr ۱. بهزور به کاری واداشتن.۲. (ریاضی) بخش گسترده و مهمی در علوم ریاضی که در آن حروف و علامات بهجای اعداد بهکار میرود و در حساب فرمولهای ساده و آسان بهدست میدهد. با به کار بردن حروف و علامات بسیاری از مجهولات را استخراج می...