کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعانت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
یارمندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] yārmandi یاری؛ کمک؛ اعانت.
-
خاذل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] xāzel ۱. هزیمتیافته.۲. آنکه از یاری، نصرت، و اعانت دیگری خودداری کند.
-
غوث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] qo[w]s ۱. یاری کردن؛ بهفریاد کسی رسیدن؛ یاری؛ اعانت.۲. (اسم، صفت) فریادرس.
-
همراهی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) hamrāhi ۱. همراه بودن با یکدیگر.۲. همسفری.۳. [مجاز] موافقت.۴. [مجاز] اعانت؛ یاری.