کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اظهار تنفر کردن از پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اکراه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ekrāh ۱. (فقه) کسی را بهزور و ستم به کاری واداشتن؛ کسی را خلاف میل او به کاری مجبور کردن.۲. بیمیلی.۳. تنفر.
-
تواجد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tavājod ۱. (تصوف) طلب یا اظهار وجد کردن از روی تکلف.۲. [قدیمی] اظهار وجد و شادمانی کردن؛ شور و وجد کردن.
-
برائت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: براءة، جمع: براءات] barā'at ۱. پاک بودن از عیب و تهمت.۲. تنفر.۳. تبرئه.۴. (اسم) توبه.
-
تضجر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tazajjor اظهار آزردگی و بیقراری کردن از اندوهی یا امری.
-
توجع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tavajjo' ۱. دردمند شدن.۲. دردناک شدن.۳. از درد نالیدن؛ شِکوه از درد کردن.۴. برای کسی اندوه خوردن و اظهار همدردی کردن.
-
تقیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تقیَّة] taqiy[y]e ۱. (فقه) خودداری از اظهار عقیده و مذهب، یا تظاهر برخلاف عقیده.۲. (فقه) خود را هممذهب دیگران نشان دادن برای حفظ جان.۳. [قدیمی] پرهیزکاری.۴. [قدیمی] پرهیز کردن.
-
افراط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'efrāt از حد درگذشتن؛ از حدواندازه تجاوز کردن؛ زیادهروی کردن؛ زیادهروی.
-
نالیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) nālidan زاری کردن از درد یا از سوز دل؛ ناله کردن.
-
آماسیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹آماهیدن› [قدیمی] 'āmāsidan باد کردن عضوی از بدن؛ ورم کردن؛ آماس کردن.
-
آلودن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: ālutan] ‹آلاییدن› 'āludan ۱. چیزی را از حالت پاکی خارج کردن؛ آلوده کردن؛ کثیف کردن.۲. چیزی را با چیزی مخلوط کردن؛ آغشته کردن.۳. تر کردن؛ خیس کردن.۳. (مصدر لازم) [قدیمی] از حالت پاک خارج شدن؛ کثیف شدن؛ آلوده شدن.
-
تهذیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tahzib ۱. پاکیزه کردن؛ خالص کردن.۲. اصلاح کردن شعر یا نثر از عیبونقص.۳. پاکیزه کردن اخلاق.
-
تنقیح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tanqih ۱. پاکیزه کردن؛ خالص کردن.۲. اصلاح کردن و پاکیزه کردن کلام از عیبونقص.
-
ورع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] vara' ۱. دوری کردن از گناه؛ پرهیزکاری؛ پارسایی.۲. (تصوف) دوری کردن از شبهات از ترس ارتکاب محرّمات.
-
تعدی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'addi ۱. تجاوز کردن؛ دستاندازی کردن به چیزی.۲. ستم کردن.۳. از حد درگذشتن.〈 تعدی کردن: (مصدر متعدی) تجاوز کردن؛ دستاندازی کردن.
-
محافظت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: محافَظة] mohāfezat حفظ کردن از آسیب؛ نگهداری کردن.