کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اطلاعات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اطلاعات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اطلاّع] 'ettelā'āt ۱. = اطلاع۲. گیشه یا محلی در یک اداره یا مؤسسه برای راهنمایی مراجعه کنندگان.۳. وزارتخانهای برای حفظ امنیت کشور: مٲمورهای اطلاعات.
-
جستوجو در متن
-
متبحر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَبحّر] mote(a)bahher کسی که در علمی اطلاعات فراوان دارد.
-
معلومات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ معلومة] ma'lumāt مجموعۀ آگاهیها و اطلاعات.
-
ارجاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'erjā' ۱. سپردن کاری به کسی یا جایی.۲. هدایت کردن به جای دیگر برای راهنمایی و اطلاعات بیشتر.
-
استعلام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'este'lām پرسش کردن دربارۀ چیزی برای کسب اطلاعات؛ خبر گرفتن؛ خبر پرسیدن.
-
امتحان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'emtehān ۱. آزمون؛ آزمایش.۲. سؤال کردن از دیگری بهصورت کتبی یا شفاهی به منظور سنجش اطلاعات او.۳. آزمایش چیزی به منظور بررسی کارایی یا تناسب آن.
-
ایران شناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) 'irānšenās دانشمند و نویسندهای (معمولاً غیر ایرانی) که در مورد اوضاع جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی، و اجتماعی ایران اطلاعات کامل داشته باشد.
-
کامپیوتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: computer] kāmpiyo(u)ter دستگاهی الکترونیکی دارای حافظهای با حجم زیاد برای ذخیرهسازی و پردازش سریع اطلاعات، انجام محاسبات، تنظیم، و کنترل ماشینآلات؛ رایانه.
-
کمینفرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی: cominform] [منسوخ] kominform ادارۀ اطلاعات کمونیستی و واسطۀ ارتباط و همکاری احزاب کمونیستی جهان که پس از جنگ دوم جهانی به جای کمینترن تٲسیس شد.
-
تست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: test] test ۱. آزمایش؛ امتحان؛ محک.۲. پرسشها یا تمرینهایی که برای آزمایش هوش و استعداد و میزان اطلاعات یک فرد یا یک دسته طرح شود.
-
ناقص
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] nāqes ۱. آنچه کامل نیست: اطلاعات ناقص.۲. معیوب: عضو ناقص.۳. (اسم، صفت) [قدیمی] چیزی یا کسی که به حد کمال نرسیده.
-
مرجع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مرجِع، جمع: مراجع] marja' ۱. چیزی که برای کسب اطلاعات به آن مراجعه میکنند.۲. مجتهد جامعالشرایطی که در زمینۀ امور دینی اطلاعات کامل دارد.۳. [قدیمی] محل بازگشت.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] بازگشتن.〈 مرجع تقلید: عالم روحانی که مردم در ت...
-
آمار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āmār] ‹آماره، اماره› 'āmār ۱. دادههای عددی به دست آمده از بررسی اطلاعات دربارۀ یک مجموعه: آمار اقتصادی، آمار سیاسی، آمار نفوس.۲. علم گردآوری و بررسی داده های عددی.
-
چنته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مغولی] čante ۱. کیسه.۲. توبره.۳. کیسهای که درویشان و شکارچیان با خود برمیدارند و در آن توشه یا اسباب کار خود را میگذارند.۴. [مجاز] اطلاعات؛ دانش ذهنی.