کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اطفال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اطفال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ طفل] 'atfāl = طِفل
-
جستوجو در متن
-
دده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی، مقابلِ لَلـﻪ] dade کنیزی که مسئول پرورش و بزرگ کردن اطفال است، دایه.
-
اولیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اَولیاء، جمعِ ولیّ] 'o[w]liyā = ولی۲: ◻︎ اولیا اطفال حقاند ای پسر / غایبی و حاضری بس باخبر (مولوی: ۳۳۹).
-
تشیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tašire گوی کوچک سنگی یا بلوری که اطفال با آن بازی میکنند؛ تیره؛ تیله؛ گلوله.
-
برتنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bartang ۱. تنگی که بالای زین اسب میبندند؛ زبرتنگ.۲. بندی که با آن اطفال را در قنداق یا در گهواره میبستند.
-
تمیمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: تَمیمَة، جمع: تَمائِم و تَمیمات] [قدیمی] tamime مُهره یا طلسمی که برای دفع بلا و چشمزخم به گردن اطفال آویزان کنند؛ تعویذ؛ حرز.
-
خانه داری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xānedāri فن یا هنر اداره کردن خانه، شامل آشپزی، خیاطی، بهداشت، تغذیه، تربیت اطفال، اقتصاد، صنایع دستی، اخلاق، مقررات خانوادگی، و مانند آن؛ تدبیر منزل.
-
لام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) lām خطی بهصورت «ل» که با اسپند سوخته، مشک، عنبر، یا لاجورد برای دفع چشمزخم بر پیشانی و بناگوش اطفال میکشند؛ لامچه: ◻︎ ای حروف آفرینش را کمال تو الف / وآنگهش از لاجورد سرمدی بر چهره لام (انوری: ۳۲۲).
-
خرمک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خورمک، خرتک، خزمک› xa(o)rmak مهرۀ سیاهوسفید که برای دفع چشمزخم به گردن اطفال ببندند؛ چشمزد: ◻︎ ترسم چشمت رسد که سخت خطیری / چون که نبندند خرمکت به گلو بر (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۲۶).
-
ویروس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: virus] (زیستشناسی) virus ۱. جاندار تکسلولی که در خارج از بدن موجودات زنده، هیچگونه علائم حیاتی از خود نشان نمیدهد و عامل بیماریهایی چون فلج اطفال، سرخک، و آنفولانزا است.۲. برنامهای کامپیوتری که باعث ایجاد اختلال در نرمافزار یا ...
-
تی تی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] titi ۱. زبان کودکان؛ زبان کودکانه.۲. سخن گفتن مانند کودکان: ◻︎ بهر طفلی نو پدر تیتی کند / گرچه عقلش هندسهٴ گیتی کند (مولوی: ۳۱۵).۳. هرنوع کلوچه و مانند آن که از خمیر به شکل جانوران برای اطفال درست کنند.
-
لب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: lap] ‹دلو، لفچ، لفچه› lab ۱. (زیستشناسی) کنارۀ دهان از بالا و پایین که روی دندانها را میپوشاند و جزء اندام سخنگویی است.۲. کنارۀ چیزی.۳. [مجاز] زبان یا دهان.〈 لب برچیدن: (مصدر لازم) لبها را بههم فشردن در هنگام غم یا پیش از گری...