کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشیا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اشیاء، جمعِ شَیء] 'ašyā = شیء
-
جستوجو در متن
-
حسبانیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حسبانیَّة] (فلسفه) hesbāniy[y]e گروهی از فلاسفه که اشیا را زادۀ توهم میدانستند و منکر وجود حقیقی اشیا بودند.
-
لیست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: liste] list صورت اسامی اشخاص یا اشیا؛ فهرست.
-
نقره کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] noqrekār ۱. کسی که پیشهاش ساختن اشیا و ظروف از نقره است؛ نقرهساز.۲. آنکه اشیا و ظروف را آبنقره میدهد.
-
قیمت گذار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] qey(i)matgozār آنکه قیمت اشیا را سنجیده و ارزش آنها را تعیین میکند.
-
طاقچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی، مصغرِ طاق] tāqče فرورفتگی در دیوار برای گذاشتن اشیا؛ طاق.
-
طبیعیات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: طبیعیّات، جمعِ طبیعیَّة] [قدیمی] tabi'iy[y]āt علمی که از طبایع و خصایص اشیا بحث میکند.
-
هیروگلیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: hiéroglyphe] hiroglif خط مصریان باستان که در آن صورت اشیا را میکشیدند.
-
محفظه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: محفظَة] mahfaze آنچه در آن چیزی را حفظ کنند؛ وسیلهای که برای نگهداری اشیا از همه طرف محدود شده.
-
فنومن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: phénoméne] (فلسفه) fenomen حقیقت خارجی اشیا که بهوسیلۀ حواس ادراک میشود؛ پدیده.
-
شبکوری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (پزشکی) šabkuri نوعی بیماری چشم که در آن بیمار در تاریکی نمیتواند اشیا را ببیند.
-
میز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مغولی] miz وسیلهای پایهدار و مسطح برای قرار دادن اشیا.
-
هم بستگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) hambastegi ۱. همبسته بودن؛ رابطه.۲. ارتباط اشیا با یکدیگر.
-
مخلفات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] moxallafāt ۱. اشیا و اموالی که از کسی باقی مانده.۲. اشیا و لوازم خانه.۳. خوردنیهایی که بهعنوان چاشنی به غذای اصلی اضافه شده یا همراه آن خورده میشود.