کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشکوخیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشکوخیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹آشکوخیدن، شکوخیدن› [قدیمی] 'eškuxidan ۱. لغزیدن؛ سکندری خوردن.۲. به سر درآمدن و افتادن.۳. خطا کردن.
-
واژههای مشابه
-
آشکوخیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹اشکوخیدن، شکوخیدن› [قدیمی] 'āškuxidan ۱. به سر درآمدن و افتادن؛ سکندری خوردن؛ لغزیدن: ◻︎ آشکوخد بر زمین هموارتر / همچنان چون بر زمین دشخوارتر (رودکی: ۵۳۶).۲. خطا کردن.
-
واژههای همآوا
-
آشکوخیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹اشکوخیدن، شکوخیدن› [قدیمی] 'āškuxidan ۱. به سر درآمدن و افتادن؛ سکندری خوردن؛ لغزیدن: ◻︎ آشکوخد بر زمین هموارتر / همچنان چون بر زمین دشخوارتر (رودکی: ۵۳۶).۲. خطا کردن.