کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشکوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشکوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'o(a)škub = آشکوب
-
واژههای مشابه
-
آشکوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āškop] ‹آشکو، اشکوب، اشکو› [قدیمی] 'āškub ۱. سقف.۲. هر طبقه از بنا: ◻︎ بر آشکوب نخستینْشْ دست فکرت من / به زیر پای فلک را چو نردبان افکند (کمالالدیناسماعیل: ۲۸۵).۳. (زمینشناسی) هر طبقه از زمین.
-
واژههای همآوا
-
آشکوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āškop] ‹آشکو، اشکوب، اشکو› [قدیمی] 'āškub ۱. سقف.۲. هر طبقه از بنا: ◻︎ بر آشکوب نخستینْشْ دست فکرت من / به زیر پای فلک را چو نردبان افکند (کمالالدیناسماعیل: ۲۸۵).۳. (زمینشناسی) هر طبقه از زمین.
-
جستوجو در متن
-
اشکو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اشکوب› [قدیمی] 'ošku = آشکوب
-
آسمانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ās[e]māne ۱. سقف؛ چخت؛ سقف خانه؛ آشکوب: ◻︎ تا همی آسمان توانی دید / آسمان بین و آسمانه مبین (عماره: شاعران بیدیوان: ۳۶۱).۲. ارتفاع معینی که برای ابر یا بخار تعیین کنند.