کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشنان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشنان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شنان، اشنه، اشنون، اشنوم، اشنیان› (زیستشناسی) 'o(e)šnān گیاهی از خانوادۀ اسفناج با شاخههای باریک، برگهای ریز، و طعم شور که معمولاً در شورهزارها میروید؛ چوبک اشنان؛ اشنان قلیا؛ آذربو؛ آذربویه؛ غاسول؛ خَرند؛ خلخان: ◻︎ اشنانش برنکرده سر...
-
واژههای مشابه
-
چوبک اشنان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) čubak[']ošnān =چوبک
-
جستوجو در متن
-
آذربو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آذربویه› (زیستشناسی) 'āzarbu = اشنان
-
اشنیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] 'ošniyān = اشنان
-
خرند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] xarand = اشنان
-
شنان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] šo(e)nān = اشنان
-
قلیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قلیاء] ‹کلیا› (شیمی) qalyā زاج سیاه؛ شخار که از اشنان گرفته میشود.
-
غوبنک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غزنک› (زیستشناسی) [قدیمی] qubenak گیاهی که آن را مانند اشنان در شستن جامه به کار میبرند.
-
قاقلی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی ؟] (زیستشناسی) [قدیمی] qāqollā گیاهی شورمزه شبیه اشنان که در صابونسازی به کار میرود.
-
کنشتو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کنشتوک، کنستو› [قدیمی] kanaštu چوبی که برای شستن جامه و پارچه به کار میرود؛ اشنان: ◻︎ ایمن بزی اکنون که بشستم / دست از تو به اشنان و کنشتو (شهیدبلخی: شاعران بیدیوان: ۳۵).
-
اشنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] 'ošne ۱. نوعی خزه که در نواحی معتدل، مرطوب، و باتلاقی میروید.۲. = اشنان
-
تبوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تبنگ، تبکان، تنگان› [قدیمی] tabuk نوعی طبق چوبی: ◻︎ من فراموش نکردستم و نخواهم کرد / آن تبوک جو و آن تاوۀ اشنان تو را (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۱۸).
-
چوبک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čubak ۱. (زیستشناسی) ریشۀ گیاه اشنان که آن را پس از خشک کردن میکوبند و در شستن پارچه و لباس به کار میبرند؛ چوبک اشنان؛ جوغان؛ بیخ؛ کنشتو؛ کنشتوک؛ غسلج.۲. [مصغرِ چوب] چوب کوچک.۳. چوب کوتاه و باریک که با آن طبل میزنند.