کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشرف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشرف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'ašraf ۱. شریفتر؛ بزرگوارتر؛ بزرگ قدرتر.۲. بلندتر.
-
جستوجو در متن
-
چپکن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čapkan نوعی قبا؛ جامۀ بلند مردانه: ◻︎ وجودش را حمایلسان بیاراست / قبای چپکنش را شد چپ و راست (اشرف: لغتنامه: چپکن).
-
دست به سر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] dastbesar غمگین؛ اندوهناک.〈 دستبهسر کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه، مجاز] روانه ساختن و دور کردن کسی از نزد خود با حیله و نیرنگ: ◻︎ رازداری نَبُوَد شیوۀ زاهد چو سبو / از در میکدهاش دستبهسر باید کرد (سعید اشرف: لغتنامه: دست...
-
جان به سر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) jānbesar کسی که در حال جان دادن باشد و در آن حالت بهواسطۀ امری یا حادثهای به هیجان آید و مضطرب و بیقرار شود: ◻︎ همین نه لاله ز شوق تو داغ بر جگر است / که شمع نیز ز سوز غم تو جانبهسر است (محمدسعید اشرف: لغتنامه: جانبهسر بودن).〈 جان...
-
ذی پنبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] ‹زیپنبه› [قدیمی] zipambe ۱. کلمهای که در موقع نوعی رقص و نشاط یا در حال مسخره کردن کسی بر زبان میآورند.۲. (اسم، صفت) کسی که نقش پهلوانپنبه را بازی کند.۳. (اسم، صفت) کسی که هنگام پنبه زدن حلاج به آهنگ کمان او برقصد و دیگرا...
-
نهادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹نهیدن› na(e)hādan ۱. گذاشتن: دست بر دست نهاد.۲. قرار دادن.۳. بستن.۴. عرضه کردن؛ پیش نهادن.۵. [قدیمی] تعبیه کردن؛ نصب کردن؛ کار گذاشتن.۶. [قدیمی] گستردن؛ پهن کردن.۷. [قدیمی] پاشیدن؛ ریختن.۸. [قدیمی] ترتیب دادن؛ برپا کردن.۹. [قدیمی] تسلیم...