کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشترغاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشترغاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شترغاز› (زیستشناسی) [قدیمی] 'oštorqāz ریشۀ گیاه انگدان که با سرکه خورده میشود؛ بیخ انجدان: ◻︎ بس که دادند مر تو را این قوم / بدل گاو روغن اشترغاز (سنائی۲: ۱۸۰).
-
جستوجو در متن
-
شتردل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹اشتردل› [قدیمی، مجاز] šotordel ۱. بددل و ترسو.۲. کینهدل؛ کینهجو: ◻︎ ز حاسدان شتردل مدار مردی چشم / که نیشکر بنروید ز بیخ اشترغاز (ظهیرالدین فاریابی: ۲۰۸).