کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسکناس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسکناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی، مٲخوذ از فرانسوی: assignat] (اقتصاد) 'eskenās پول کاغذی پشتوانهدار که دارای مبالغ و ارزشهای گوناگون است.
-
جستوجو در متن
-
چاو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [چینی] [قدیمی] čāv در دورۀ مغول، پول کاغذی؛ اسکناس.
-
پشتوانه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹پشتوان› poštvāne ۱. [مجاز] پشتیبان.۲. (اسم) (بانکداری) سپردهای که کسی برای اعتبار خود در بانک معین کند؛ کوورتور.۳. (اسم) (بانکداری) طلا، نقره، جواهر، و سایر اشیای گرانبها که از طرف دولت یا بانک ناشر اسکناس برای اعتبار نشر اسکناس تعیین و نگ...
-
باندرل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: banderole] bande(o)rol ۱. نوار دراز و باریک که به دور دستههای اسکناس میپیچند.۲. کاغذ باریک چاپشده که به سر شیشه یا چیز دیگر میچسبانند و نشانۀ نو بودن و کیفیت کالاست.۳. نوارچسب.
-
جعل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ja'l ۱. تغییر سند یا هر نوع نوشتۀ رسمی دیگر برخلاف حقیقت و به قصد تقلب.۲. ساختن چیزی دروغین و شبیه اصل: جعل اسکناس. گردانیدن.۳. خلق کردن سخنی دروغین و منسوب کردن آن به دیگران: جعل حدیث.۴. وضع کردن و آفریدن. ٥. (صفت) دروغین.
-
پول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [یونانی] pul ۱. قطعۀ فلز از طلا یا نقره یا مس یا فلزات دیگر که از طرف دولت سکه زده شود.۲. اسکناسی که توسط دولت یا بانک ناشر اسکناس چاپ و منتشر شود.〈 پول خُرد: پول فلزی کمارزش؛ سکه.〈 پول زرد (طلا): [مجاز] سکۀ طلا.〈 پول سفید: [مق...