کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسکافي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اسکافی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به اسکاف، ناحیهای بوده بین بغداد و واسط) 'eskāfi از مردم اسکاف.
-
جستوجو در متن
-
غنیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qanim ۱. آنچه در جنگ بهقهر و غلبه از دشمن بگیرند؛ غنیمت.۲. دشمن: ◻︎ خویشتن دارد او دو هفته نگاه / هم بر آنسان که از غنیم غنیم (ابوحنیفۀ اسکافی: شاعران بیدیوان: ۵۹۲).
-
پشنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pašang, pešeng ۱. ‹پشنج› آبی که از تکان دادن یک چیز تر به کسی یا جایی پاشیده شود؛ ترشح آب.۲. [قدیمی] = زنبه: ◻︎ با دوات و قلم و شعر چه کار است تو را / خیز و بردار تش و دستره و پیل و پشنگ (ابوحنیفۀ اسکافی: شاعران بیدیوان: ۵۹۱).۳. [قدیمی] = اهرم