کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسپرم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسپرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] 'esparam = اسپرغم
-
اسپرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: sperme] (زیستشناسی) 'esperm سلول جنسی نر که در بیضهها ساخته میشود و میتواند تخمک را بارور کند؛ اسپرم؛ منیدانه؛ زامه.
-
واژههای مشابه
-
شاه اسپرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) šāh[']esparam = شاهاسپرغم
-
جستوجو در متن
-
اسپرماتوزوئید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: spermatozoïde] (زیستشناسی) 'espermātozo'id = اسپِرم
-
ضومران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ضَومَران] (زیستشناسی) [قدیمی] zo[w]ma(o)rān ضیمران؛ ریحان؛ شاهاسپرم.
-
پختکاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پختکاو› [قدیمی] poxtakāb آبی که در آن دارویی برای شستوشوی بدن بیمار را بجوشانند؛ اسپرم آب.
-
مورد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: murt] (زیستشناسی) murd درختچهای همیشهسبز با گلهای سفید و میوای اسانسدار و گوشتی که مصرف دارویی دارد.〈 مورد اسپرم: (زیستشناسی) نوعی مورد با برگهای پهن و زرد.
-
نطفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نطفة، جمع: نُطَف و نِطاف] notfe ۱. (زیستشناسی) سلولهای حامل ویژگیهای والد نر؛ اسپرم.۲. آب مرد یا زن.
-
اسطوخودوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] (زیستشناسی) 'ostoxoddus گیاهی از خانوادۀ نعنا با برگهای باریک، گلهای سفید یا بنفش، و تخمهای ریز زردرنگ که مصرف دارویی دارد؛ شاهاسپرم رومی؛ لاواند.
-
ریحان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: رَیاحین] (زیستشناسی) reyhān ۱. از سبزیهای خوردنی خوشبو با ساقۀ نازک و برگهای درشت بیضی که بهصورت خام خورده میشود؛ اسپرغم؛ اسپرم؛ شاهاسپرغم.۲. [قدیمی] هر گیاه سبز و خوشبو.