کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسوده نگذاشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آسوده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āsude ۱. آرام؛ آرامگرفته.۲. فارغ؛ آسایشیافته؛ دارای آسایش؛ آنکه در حال استراحت است؛ بیدرد؛ بیغم؛ نگهداریشده؛ حفظشده؛ محفوظ؛ درامان.
-
آسوده خاطر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] 'āsudexāter آسودهدل.
-
آسوده دل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] 'āsudedel آسودهخاطر؛ کسی که دلواپس و مضطرب نباشد: ◻︎ کسی خسبد آسوده در زیر گل / که خسبند از او مردم آسودهدل (سعدی۱: ۷۹).