کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسلامی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسلامی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به اسلام) [عربی. فارسی] 'eslāmi ۱. مربوط به اسلام: معماری اسلامی.۲. مسلمان.۳. [عامیانه] متدین؛ کوشا در رعایت اصول شرع.
-
جستوجو در متن
-
بی حجاب
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [فارسی. عربی] bihejāb فاقد پوشش اسلامی.
-
بیت المال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بَیتالمال] beytolmāl ۱. [مجاز] اموال عمومی متعلق به دولت اسلامی.۲. خزانۀ دولت اسلامی.
-
جزیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جزیَة، معرب، مٲخوذ از آرامی] [قدیمی] jezye مالیات سرانه که در قدیم دولتهای اسلامی از مردم غیر مسلمان که اهل کتاب بودند و در ممالک اسلامی زندگی میکردند (= اهل ذمه) میگرفتند؛ گزیت.
-
پان اسلامیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی. عربی. فرانسوی] pān(')eslāmism نظریهای مبتنی بر اتحاد و همبستگی همۀ ممالک اسلامی.
-
انگریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی، مٲخوذ از پرتغالی] 'engariz انگلیس. Δ تلفظ دیگر از نام انگلیس که در هندوستان از زبان پرتغالی گرفته شده و بعد در بعضی کشورهای اسلامی هم متداول شده.
-
مستامن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mosta'men دارای امنیت؛ غیر مسلمانی که وارد سرزمین اسلامی شده و دارای امنیت و مصونیت است.
-
ریحانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ریحان، اسم) [عربی: ریحانیّ] (هنر) reyhāni در خوشنویسی، از خطوط اسلامی شبیه نسخ، اختراع ابنبواب.
-
نفل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَنفال] (فقه) nafal غنیمتی که از دشمن بگیرند و شرعاً متعلق به پیامبر، امام، یا حکومت اسلامی است.
-
براق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] borāq ۱. در روایات اسلامی، اسبی بالدار با صورتی مانند انسان که پیامبر در شب معراج بر آن سوار شد.۲. [مجاز] اسب تندرو.
-
بدا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: بداء] [قدیمی] badā ۱. در احکام اسلامی، پدید آمدن رٲی جدید برای خداوند.۲. پیدا شدن رٲی دیگر در کاری.
-
لقمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] loqmān سیویکمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۳۴ آیه. Δ بنابر روایات اسلامی، حکیمی از مردم حبشه یا نوبه بوده.
-
محارب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mohāreb ۱. جنگکننده؛ جنگجو؛ جنگنده.۲. (فقه) کسی که علیه حکومت اسلامی به جنگ برخاسته که واجبالقتل است.
-
حوزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حَوزَة] ho[w]ze ۱. ناحیه؛ محدوده؛ قلمرو.۲. = حوزۀ علمیه〈حوزۀ علمیه: محل آموزش علوم اسلامی: حوزۀ علمیهٴ قم.