کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسفندیار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
غم نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] qamnāme ۱. نامهای که حکایت از غم و اندوه کند؛ نوشتۀ غمانگیز.۲. (ادبی) تراژدی: غمنامهٴ رستم و اسفندیار.
-
رویین تن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹رویینهتن› [مجاز] ruy(')intan ۱. آنکه بدن محکم و نیرومند دارد؛ قوی و پرزور.۲. کسی که حربه به بدنش کارگر نباشد: اسفندیار رویینتن.
-
پس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: pus] [قدیمی] pos پسر؛ پور: ◻︎ پس آگاه کردند زآن کارزار / پُسِ شاه را فرخاسفندیار (دقیقی: ۷۹)، ◻︎ بیامد نخست آن سوار هژیر / پُسِ شهریار جهان اردشیر (فردوسی: ۵/۱۲۱).
-
کندمند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kandmand ۱. ویران؛ خراب.۲. پریشان.۳. ویژگی عمارتی که فروریخته و ویران شده باشد: ◻︎ وگرنه شود بوم ما کندمند / از اسفندیار آن بدِ بدپسند (فردوسی: ۵/۳۹۷)، ◻︎ مادرِ بسیارفرزندی ولیک / خوار داریشان همیشه کندمند (ناصرخسرو: ۴۳۴).