کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسفل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسفل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، مقابلِ اعلی، جمع: اسافل] 'asfal پایینتر؛ پستتر؛ زیرتر.
-
واژههای مشابه
-
اسفل السافلین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ‹اسفل سافلین› 'asfalo(a)ssāfelin ۱. هفتمین طبقۀ دوزخ که زیر همۀ طبقات دوزخ است.۲. پستترین حالت؛ پایینترین درجات.
-
جستوجو در متن
-
سفلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: سُفلی، مؤنثِ اسفل] soflā = اسفل
-
چک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čak چانه؛ فک اسفل؛ زنخدان: چک و چانه.
-
زند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) zand هریک از دو استخوان ساعد.〈 زند اعلی: (زیستشناسی) یکی از دو استخوان ساعد که بلندتر است.〈 زند اسفل: (زیستشناسی) یکی از دو استخوان ساعد که کوتاهتر است.
-
آرواره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: ērvārak] ‹ارواره، اروار، اروارک، آره› (زیستشناسی) 'ārvāre هریک از دو قسمت استخوان بالا و پایین فک که دندانها روی آن قرار دارد.〈 آروارهٴ بالا: (زیستشناسی) استخوان آروارۀ بالایی؛ فک اعلی.〈 آروارهٴ پایین: (زیستشناسی) استخ...
-
علم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: علوم] 'elm ۱. دانستن؛ یقین کردن.۲. یقین.۳. (اسم) معرفت؛ دانش.〈 علم ازلی: علم الهی؛ علم غیب.〈 علم اسفل: [قدیمی] حکمتِ طبیعی.〈 علم اوسط: علم ریاضی.〈 علم بیان: [قدیمی] علمی که بهوسیلۀ آن میتوان فهمید کدام...