کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
است مویز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
زبیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] zabib انگور خشکشده؛ مویز؛ کشمش.
-
سیج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] se(a)yj = مویز
-
مویز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹میمیز› (زیستشناسی) maviz انگور خشکیده؛ انگور سیاه خشکشده؛ سکج؛ سیج.
-
نقیع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] naqi' ۱. شرابی که از مویز درست کنند.۲. آب سرد و گوارا.
-
سکج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] sakaj = مویز: ◻︎ همچو انگور آبدار بدی / نون شدی چون سکج ز پیری خشک (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۸۶).
-
هولک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] havalak ۱. (پزشکی) آبلۀ دستوپا؛ تاول.۲. (پزشکی) بیماری آبله.۳. کشمش؛ مویز.
-
غوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) qure ۱. (زیستشناسی) دانههای ترش و نارس انگور که هنوز نرسیده و شیرین نشده باشد.۲. [قدیمی، مجاز] فرد جوان و بیتجربه.〈 غوره نشده مویز شدن: [مجاز] بدون تجربه و آگاهی لازم خواستار مقام بالا یا چیزی باارزش بودن.
-
فقاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فقّاع، معرب، مٲخوذ از فارسی: فوگان] [قدیمی] foq[q]ā' شرابی که از مویز، جو، یا برنج گرفته میشد؛ آبجو.〈 فقاع گشودن: [قدیمی]۱. باز کردن سر شیشۀ فقاع.۲. [مجاز] آروغ زدن.۳. [مجاز] لاف زدن.