کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استواری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استواری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'ost[o]vāri ۱. محکمی؛ استحکام.۲. محکمکاری.۳. (نظامی) درجۀ استوار داشتن. = استوار۴. [قدیمی] استقامت؛ ثبات؛ پایداری.۵. [قدیمی] اطمینان.
-
جستوجو در متن
-
رصانت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رصانة] [قدیمی] rasānat محکم شدن؛ استوار شدن؛ استواری؛ استواری عقل.
-
ثقابت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ثقابة (= افروخته شدن آتش)] [قدیمی، مجاز] saqābat استواری.
-
تاثل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'assol استواری.
-
اتقان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'etqān محکم کردن؛ استوار کردن کاری؛ استواری.
-
قوام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] qavām ۱. استواری و پایداری.۲. غلظت.
-
پایداری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pāydāri ۱. ایستادگی؛ مقاومت.۲. استواری.
-
استحکام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estehkām ۱. استوار شدن؛ استواری.۲. استوار کردن امور.
-
اشتداد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eštedād ۱. سخت شدن.۲. قوی شدن.۳. استوار شدن؛ استواری.
-
جزالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: جزالة] [قدیمی] jazālat استواری، فصاحت، و روانی سخن و محکم بودن الفاظ آن.
-
رستی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] rosti ۱. دلیری؛ گستاخی.۲. استحکام؛ مقاومت؛ استواری.
-
باصلابت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bāsalābat ۱. دارای استواری و سختی.۲. باهیبت.۳. باوقار.
-
ثبوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] sobut ۱. ثابت شدن امری با دلیل و برهان.۲. پابرجا بودن؛ استواری.
-
حصافت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حصافة] [قدیمی] hasāfat ۱. عقل استوار و رٲی نیکو داشتن.۲. استواری عقل و رٲی.