کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استسقا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استسقا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استسقاء] 'estesqā ۱. (پزشکی) جمع شدن مایعات در حفرههای بدن که از علائم بیماری قلبی یا کبدی است.۲. [قدیمی] آب خواستن؛ طلب آب کردن.۳. [قدیمی] طلب باران از خداوند، هرگاه که نزول باران به تٲخیر میافتد.
-
جستوجو در متن
-
مستسقی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mostasqi مبتلا به استسقا.
-
خشکامار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] xoškāmār ۱. تفحص؛ پیجویی: ◻︎ از فراوانی که خشکامار کرد / زن نهان مر مرد را بیدار کرد (رودکی: ۵۳۵).۲. (پزشکی) استسقا.
-
فرفیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ‹فربیون، افربیون، ابرفیون، ابربیون› (زیستشناسی) farfiyun گیاهی علفی با برگهای بلند، گلهای چتری، و ارتفاعی در حدود یک متر که شیرابهای سمّی دارد و در طب قدیم برای معالجۀ استسقا، قولنج، و عرقالنسا به کار میرفته.
-
جاوشیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گاوشیر، جواشیر، کوشیر› (زیستشناسی) jāvšir ۱. گیاهی با ساقۀ بلند و پرزدار، برگهای شبیه برگ انجیر، و گلهای زرد خوشبو.۲. صمغی بدبو که از ریشه و ساقۀ این گیاه گرفته میشود و برای استرس، استسقا، عسرالبول، و بیماریهای عصبی نافع است.