کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
از نژاد اسلا و پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
فرخ نژاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farroxnežād دارای نژاد عالی و نیکو.
-
دوتخمه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) dotoxme ویژگی انسان یا حیوانی که از دو نژاد باشد؛ آنکه پدرش از یک نژاد و مادرش از نژاد دیگر باشد؛ دورگه؛ اکدش.
-
نژاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) nežād ۱. اقوامی که از لحاظ اصلونسب و علامات ظاهری، از قبیل رنگ پوست بدن و قیافه و استخوانبندی و خصوصیات روحی و اخلاقی با هم مشابهت دارند.۲. اصل؛ نسب.۳. سرشت.〈 نژاد زرد: مجموع افرادی که پوست بدنشان زرد است و در آسیای شرقی و جنوب شرقی سکنی...
-
ماخچی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [؟] [قدیمی] māxči اسب دورگه از نژاد عربی و ترکی.
-
عالی نژاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] 'ālinežād عالینسب؛ عالیگهر؛ نجیب و شریف.
-
ابوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'obovvat ۱. پدری.۲. [مجاز] اصل و نژاد.
-
گوهرنژاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] go[w]harnežād دارای نژاد نیک؛ اصیل و نجیب.
-
نااصل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. عربی] nā'asl آنکه نژاد و نسب درست ندارد؛ بدنژاد؛ نانجیب.
-
عالی گهر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] 'āligohar دارای نژاد و نسب شریف؛ عالیگوهر؛ عالینژاد؛ پاکنژاد.
-
هم نسب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] hamnasab دو تن که از یک اصل و نژاد باشند.
-
ناسیونالیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: nationalisme] (سیاسی) nāsiyonālism دلبستگی شدید کسی یا گروهی به نژاد، فرهنگ، زبان، و همه مظاهر ملیت و قومیت خودی؛ ملیگرایی.
-
نژادشناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) nežādšenāsi علمی که دربارۀ احوال و ویژگیهای اقوام و ملل بحث میکند؛ شناختن نژاد.
-
آریا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ār[i]yā مهمترین شعبۀ نژاد سفید که در شمال فلات ایران زندگی میکردند و سههزار سال پیش به طرف جنوب رفته و در سرزمینهای ایران، یونان، آلمان و اروپای شمالی ساکن شدند.
-
نتاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] netāj ۱. نسل و نژاد.۲. آنچه از گله و رمه زاییده شود؛ بچهای که از چهارپایان به وجود آید.
-
تخمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: toxmak] toxme ۱. اصل؛ نژاد؛ تبار.۲. دانههای میان هندوانه، خربزه، یا کدو که آنها را تف میدهند و آجیل درست میکنند.۳. سیاهدانه و امثال آن که روی نان بزنند.