کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
از جناح حمله کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āz] 'āz ۱. حرص و طمع؛ افزونخواهی از هرچیز: ◻︎ چو دانی که بر تو نماند جهان / چه رنجانی از آز جان و روان (فردوسی: ۴/۴).۲. آرزو و خواهش بسیار.
-
جستوجو در متن
-
صول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صَول] [قدیمی] so[w]l حمله کردن؛ حمله.
-
کر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: کرّ] [قدیمی] kar[r] حمله؛ هجوم.〈 کروفر: [قدیمی]۱. حمله کردن به دشمن و سپس فرار کردن؛ حمله و گریز.۲. [مجاز] جلال و شکوه؛ شوکت و حشمت.
-
آوردیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] 'āvardidan آورد کردن؛ جنگ کردن؛ نبرد کردن؛ پیکار کردن؛ حمله کردن.
-
خفض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] xafz پست کردن؛ فرود آوردن.〈 خفض جناح: [قدیمی، مجاز] تواضع؛ فروتنی.
-
تاخت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر از بن ماضیِ تاختن) tāxt ۱. = تاختن۲. دویدن یا با سرعت رفتن.۳. حمله.〈 تاخت آوردن: (مصدر لازم) حمله کردن.〈 تاخت زدن: (مصدر متعدی) [عامیانه] عوض کردن چیزی با چیز دیگر؛ مبادله کردن جنسی با جنسی دیگر.〈 تاخت کردن: (مصدر لازم)۱. تاخ...
-
مهاجمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مهاجَمَة] [قدیمی] mohājeme به یکدیگر هجوم کردن؛ ناگهان به همدیگر حمله کردن.
-
واسرنگیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹واسرنگ رفتن› [قدیمی] vāsarangidan ۱. حمله کردن؛ پرخاش کردن.۲. امتناع کردن؛ رد کردن.
-
مباسلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] mobāselat حمله کردن در جنگ.
-
تصاول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tsāvol به یکدیگر حمله کردن و برجستن.
-
مطارده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مطارَدة] [قدیمی] motārede حمله کردن به یکدیگر.
-
حمله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حملَة] hamle ۱. یورش.۲. هجوم در جنگ.۳. (اسم) (پزشکی) [عامیانه] = صرع۴. (اسم) (پزشکی) اختلال ناگهانی در یکی از اعضای بدن، مانند قلب یا مغز.۵. [مجاز] اعتراض یا انتقاد شدید.〈حمله آوردن: (مصدر لازم) هجوم آوردن؛ یورش آوردن.〈حم...
-
فشست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) [قدیمی] fešša(e)st صدای فشفش مار هنگام حمله کردن.
-
مصاوله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مصاوَلَة] [قدیمی] mosāva(e)le حمله کردن؛ به یکدیگر جستن.