کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
از جمله کارهای نیکو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āz] 'āz ۱. حرص و طمع؛ افزونخواهی از هرچیز: ◻︎ چو دانی که بر تو نماند جهان / چه رنجانی از آز جان و روان (فردوسی: ۴/۴).۲. آرزو و خواهش بسیار.
-
جستوجو در متن
-
ذوالمناقب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] zolmanāqeb صاحب منقبتها؛ دارای هنرها و کارهای نیکو.
-
قربت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: قربَة، جمع: قُرَب و قُرُبات] [قدیمی] qorbat ۱. نزدیکی.۲. نزدیکی در مکان و منزلت.۳. آنچه موجب تقرب به خدا گردد از طاعت، عبادت، و کارهای نیکو.
-
احسنت
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی: اَحسنتَ، مفرد مخاطب از فعل ماضی] 'ahsant هنگام مدح و تحسین به کار میرود؛ خوب کردی؛ کار نیکو کردی؛ مرحبا؛ آفرین.
-
خیرات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خَیرات، جمعِ خَیرَة] xeyrāt ۱. چیزهایی که نفع و فایدۀ آن به مردم میرسد.۲. [قدیمی] کارهای نیکو.۳. [قدیمی] اجرهای اخروی.〈 خیرات کردن: (مصدر متعدی) انفاق کردن چیزی در راه خدا.
-
حبذا
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی، مرکب از حَبَّ (فعل ماضی) + ذا (اسم اشاره)] [قدیمی] habbazā چه نیکو است این؛ چه خوش است؛ چه خوب است؛ نیکا؛ خوشا؛ زهی؛ آفرین. Δ برای مدح و ستایش از چیزی به کار میرود.
-
کسب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] kasb ۱. به دست آوردن؛ حاصل کردن.۲. انجام دادن کاری برای فراهم کردن هزینۀ زندگی؛ کاسبی.۳. (اسم) شغل؛ کار.۴. (اسم) [مقابلِ اختیار] در اعتقاد اشاعره، انجام گرفتن کارهای بندگان به قدرت و ارادۀ خداوند.۵. (صفت) [قدیمی] اکتسابی: ◻︎ کسان ر...
-
اکتفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اکتفاء] 'ektefā ۱. کفایت کردن.۲. بس دانستن.۳. (ادبی) در بدیع، آن است که شاعر یک کلمه یا جمله را از آخر شعر حذف کند به طوری که به قرینۀ معنوی و دلالت کلمات پیشین، معنی کلام استنباط شود، چنانکه در این شعر: ای بر دل هرکس ز تو آزا...