کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
از این قرار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āz] 'āz ۱. حرص و طمع؛ افزونخواهی از هرچیز: ◻︎ چو دانی که بر تو نماند جهان / چه رنجانی از آز جان و روان (فردوسی: ۴/۴).۲. آرزو و خواهش بسیار.
-
جستوجو در متن
-
تنیزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tanize دامنۀ کوه: ◻︎ شاهبهرام از این قرار نگشت / سوی شیر آمد از تنیزۀ دشت (نظامی۴: ۵۸۸).
-
ماهودانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ماهوبدانه› (زیستشناسی) māhudāne ۱. گیاهی شیردار با ساقۀ بلند، برگهایی شبیه برگ بادام، و گلهای زرد؛ حبالملوک؛ شباب.۲. میوۀ این گیاه که در غلافی مخروطیشکل قرار دارد و در میان آن سه دانه با پوست سرخ و مغز سفید و چرب قرار دارد.
-
آرام سوز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) 'ārāmsuz برهمزنندۀ آرامش؛ آنچه قرار و آرام را نابود سازد: ◻︎ به گریه دایه را گفت این چه روز است / که گویی آتش آرامسوز است (فخرالدیناسعد: ۱۰۶).
-
باسکول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bascule] bāskul ۱. ترازوی بزرگ برای وزن کردن بارهای سنگین مانند کامیون و بار آن.۲. ساختمانی که این ترازو در آن قرار دارد.
-
بتا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [یونانی] betā دومین حرف الفبای یونانی که بهصورت β نوشته میشود، این حرف و اسم آن را در پارهای از علوم عنوان برخی از اشیا قرار دادهاند: ذرات بتا، اشعهٴ بتا.
-
پلیسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: plissé] pelise ۱. نوعی چین در لباس که بهصورت هماندازه و پشت سر هم قرار گرفته است.۲. لباسی که این نوع چین را داشته باشد: دامن پلیسه.
-
آباژور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: abat-jour] 'ābāžu(o)r ۱. سرپوش پارچهای، چوبی، کاغذی، و مانند آن که روی چراغ قرار میگیرد تا از پخششدن نور آن در همۀ فضا جلوگیری کند.۲. چراغ پایهداری که دارای این نوع سرپوش باشد.
-
بالانس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: balance] bālāns ۱. (ورزش) نگهداشتن بدن در حالات مختلف در روی دست با حفظ تعادل خود.۲. بررسی تعادل توزیع وزن چرخ خودرو به کمک دستگاههای مخصوص و تنظیم آن به کمک وزنههای سربی.۳. (اسم) دستگاهی که به این منظور مورد استفاده قرار میگ...
-
کلاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: clutch] kelāj دستگاهی در اتومبیل که راننده میتواند با اتصال دادن آن به موتور قدرت دورانی موتور را به جعبهدنده و چرخهای اتومبیل انتقال دهد، یا با جدا کردن آن از موتور، اتومبیل را از حرکت بازدارد. این دستگاه بهوسیلۀ پدال کلاچ که زیر...
-
کلاغ پر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه، مجاز] kalāqpar ۱. حرکتی که در آن دو دست را پشت سر قرار داده و با حالت نشسته بر پنجۀ پا به جلو میپرند.۲. تنبیهی به این شکل در سربازخانهها.۳. (صفت) نوعی آجرفرش کف اتاق، حیاط یا حاشیهبندی کنار باغچه بهطور لوزی، که گوشههای آجرها به ه...
-
خشکار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خشکر› xoškār ۱. نوعی شیرینی سنتی از آرد برنج که داخل آن، مغز گردو و دارچین قرار میدهند.۲. [قدیمی] آرد سبوسدار.۳. [قدیمی] نانی که از این نوع آرد تهیه میشد: ◻︎ خشکار گرسنه را کلیج است / با سیری نان میده هیچ است (نظامی: لغتنامه: خشکار).
-
نارگیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: anārgil] (زیستشناسی) nārgil ۱. میوهای کرویشکل و بزرگ با پوستهای قهوهای و سخت و گوشتی سفید که درون آن شیرۀ سفید خوراکی قرار دارد.۲. درخت این میوه که شبیه درخت خرما است و برگهای بزرگ به درازی دو متر دارد.
-
حطیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] hatim ۱. دیوار کعبه.۲. آنچه مابین رکن، زمزم، و مقام قرار دارد. Δ از آن جهت به این نام خوانده شده که مردم در آنجا اظهار شکستگی و فروتنی میکنند و با خشوع و خضوع دست به دعا برمیدارند. در زمان جاهلیت در آنجا سوگند میخوردند.