کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ازم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
عظم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: عِظام] (زیستشناسی) [قدیمی] 'azm استخوان.〈 عظم رمیم: (زیستشناسی) [قدیمی] استخوان پوسیده.〈 عظم قحف: (زیستشناسی) [قدیمی] آهیانه.〈 عظم قص: (زیستشناسی) [قدیمی] استخوان سینه؛ جناغ سینه.〈 عظم غربالی: (زیستش...
-
عظم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ezam بزرگ شدن؛ بزرگی.
-
عزم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'azm ۱. اراده؛ قصد؛ آهنگ.۲. ثبات و پایداری در کاری که اراده شده.〈 عزم کردن: (مصدر لازم) قصد کردن؛ آهنگ کردن.