کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ازخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آزخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ازخ، آژخ، اژخ، زخ› (پزشکی) [قدیمی] 'āzax = زگیل
-
واژههای همآوا
-
آزخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ازخ، آژخ، اژخ، زخ› (پزشکی) [قدیمی] 'āzax = زگیل
-
جستوجو در متن
-
زوخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) [قدیمی] zux = آزخ
-
زخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ آزخ] (پزشکی) [قدیمی] zax = آزخ
-
وردان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) [قدیمی] verdān آزخ؛ زگیل.
-
بالو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پالو› (پزشکی) [قدیمی] bālu آزخ؛ ازخ؛ زگیل: ◻︎ ای عشق ز من دور که بر من همه رنجی / همچون ز بر چشم یکی محکم بالو (شاکر: شاعران بیدیوان: ۴۸).
-
آژخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) [قدیمی] 'āžax ۱. = آزخ۲. = گلمژه
-
زگیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) zegil ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا میشود اما درد ندارد؛ سگیل؛ آزخ؛ وردان؛ واژو؛ بالو.