کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارِیْب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اریب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'arib عاقل؛ خردمند؛ دانا.
-
اریب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹اریو، وریب› 'orib ۱. کج؛ خمیده.۲. (قید) بهصورت کج: کمد را اریب گذاشته بود.〈 بر (به) اریب: [قدیمی] (قید) بهصورت مایل و کج: ◻︎ یک قدم چون رخ ز بالا تا نشیب / یک قدم چون پیل رفته بر اریب (مولوی: مجمعالفرس: اریب).
-
واژههای همآوا
-
اریب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'arib عاقل؛ خردمند؛ دانا.
-
اریب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹اریو، وریب› 'orib ۱. کج؛ خمیده.۲. (قید) بهصورت کج: کمد را اریب گذاشته بود.〈 بر (به) اریب: [قدیمی] (قید) بهصورت مایل و کج: ◻︎ یک قدم چون رخ ز بالا تا نشیب / یک قدم چون پیل رفته بر اریب (مولوی: مجمعالفرس: اریب).
-
جستوجو در متن
-
قیقاج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [ترکی] ‹قیقاچ› [عامیانه] qeyqāj ۱. اریب؛ کج.۲. (قید) به شکل اریب.
-
بدگونیا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. سریانی] [قدیمی] badguniyā در معماری، زمین یا صحن خانه که کج و اریب باشد. Δ آن را در قدیم شوم میپنداشتند.
-
وریب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) vorib اریب؛ کج؛ ناراست: ◻︎ توانی براو کار بستن فریب / که نادان همه راست بیند وریب (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۹۸).
-
کج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹کژ› kaj ۱. [مقابلِ راست] اریب.۲. بهصورت نادرست.۳. [مجاز] دارای انحراف اخلاقی.۴. [قدیمی، مجاز] باطل.〈 کج داشتن: (مصدر متعدی) کج نگه داشتن ظرف یا چیز دیگر.