کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارغوانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارغوانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ارغوان) 'arqavāni به رنگ ارغوان؛ سرخ مایل به بنفش: ◻︎ خوشا با رفیقان یکدل نشستن / به هم نوش کردن می ارغوانی (فرخی: ۳۹۲).
-
جستوجو در متن
-
قیطران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) qeytarān گیاهی زینتی از تیرۀ شمعدانی با برگهای دندانهدار و گلهای سفید یا ارغوانی.
-
آماریلیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: amaryllis] (زیستشناسی) 'āmārilis گیاهی آپارتمانی پیازدار از تیرۀ نرگسیان، دارای برگهای پهن و گلهای درشت خوشبو به رنگ سرخ، ارغوانی یا سفید.
-
اخیلیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ‹اخیلیه› (زیستشناسی) 'axiliyā گیاهی از تیرۀ آلاله، با برگهای پهن و بریده، و گلهای آبی، ارغوانی، و سفید که بلندیش به ده سانتیمتر میرسد.
-
ماگنولیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: magnolia] ‹مانیولیا، مانولیا› (زیستشناسی) māgnoliyā ۱. گیاهی همیشهسبز با برگهای پهن و براق و گلهای زیبا و معطر بهرنگ زرد یا ارغوانی.۲. گلهای این گیاه.
-
جمست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: گمست] ‹جمشت، کمست› jamast نوعی کوارتز پست به رنگ ارغوانی، زرد، سرخ، آبی آسمانی، سفید، و بهویژه بنفش؛ لعل کبود؛ امتیست.
-
زریری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به زریر) [قدیمی] zariri به رنگ زریر؛ زردرنگ: ◻︎ کمانی گشته قد من ز سروی / زریری گشته چهر ارغوانی (مسعودسعد: ۵۱۴).
-
شرابی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به شراب) [عربی. فارسی] šarābi ۱. به رنگ سرخ ارغوانی.۲. (اسم، صفت نسبی) [قدیمی] ظرف شراب.
-
سرخ بید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) sorxbid گیاهی درختی از نوع بید با شاخههای بلند خمیده که برگهای آن بهصورت کشیده و نوکتیز است و در پاییز به رنگ ارغوانی در میآید.
-
آزالیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: azalea] (زیستشناسی) 'āzāliyā نوعی درختچۀ سمی، دارای گلهای زنگی یا قیفی، خوشبو و به رنگهای سفید، صورتی، زرد، قرمز، یا ارغوانی که در نواحی کوهستانی میروید و بعضی از اقسام آن را در گلدان میکارند.
-
بگونیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bégonia] (زیستشناسی) be(a)guniyā گلی به رنگهای سرخ، قهوهای، سفید، و ارغوانی با بوتۀ کوتاه و ساقههای باریک توخالی که بومی مناطق گرمسیر است.〈 بگونیای برگی: (زیستشناسی) نوعی بگونیای زینتی بدون گل.
-
کمادریوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از یونانی] ‹قامادریوس، خامادریوس› (زیستشناسی) [قدیمی] kamādaryus گیاهی با برگهای ریز شبیه برگ بلوط، طعم بسیارتلخ، گلهای ریز و بنفش، و ریشۀ ارغوانیرنگ که بیشتر در سنگلاخها میروید؛ بلوطالارض.
-
تاتوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از لاتینی] ‹داتوره، تاتوله› (زیستشناسی) tāture گیاهی یکساله از تیرۀ بادمجانیان با برگهای درشت، بدبو، و گلهای شیپوری ارغوانی یا سفید که حاوی مادهای سمّی به نام داتورین است و در معالجۀ آسم، تنگینفس، تشنج، و رماتیسم به کار میرود.
-
ارغوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ارجوان› 'arqavān ۱. (زیستشناسی) گلی سرخرنگ و پیوسته به ساقه که پیش از ظاهر شدن برگها شکفته میشود.۲. (زیستشناسی) گیاه این گل با برگهای گرد که در اول بهار گل میدهد و قسمتهای مختلف آن مصرف دارویی دارد.۳. (صفت) [قدیمی، مجاز] = ارغوانی:...