کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارغوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارغوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ارجوان› 'arqavān ۱. (زیستشناسی) گلی سرخرنگ و پیوسته به ساقه که پیش از ظاهر شدن برگها شکفته میشود.۲. (زیستشناسی) گیاه این گل با برگهای گرد که در اول بهار گل میدهد و قسمتهای مختلف آن مصرف دارویی دارد.۳. (صفت) [قدیمی، مجاز] = ارغوانی:...
-
جستوجو در متن
-
ارجوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: ارغوان] (زیستشناسی) [قدیمی] 'orjovān = ارغوان
-
زادسرو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ آزادسرو] [قدیمی] zādsarv سرو آزاد: ◻︎ هریکی با قامتی چون زادسرو / هریکی با چهرهای چون ارغوان (فرخی: ۲۶۲).
-
ارغوانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ارغوان) 'arqavāni به رنگ ارغوان؛ سرخ مایل به بنفش: ◻︎ خوشا با رفیقان یکدل نشستن / به هم نوش کردن می ارغوانی (فرخی: ۳۹۲).
-
پژمراندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹پژمرانیدن› pažmorāndan ۱. پژمرده ساختن: ◻︎ همیپژمراند رخ ارغوان / کند تیره دیدار روشنروان (فردوسی: ۱/۱۱۵).۲. افسرده کردن.
-
گلمر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) golmar ۱. (زیستشناسی) نام گلی: ◻︎ از آن گلمر که دل بردوزد آن هم / ز هر تن لاله رست و ارغوان هم (امیرخسرو: مجمعالفرس: گلمر).۲. [قدیمی] نوعی پیکان تیر.
-
کران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: kanār] [قدیمی] karān ۱. جای پایان یافتن چیزی؛ کرانه؛ کنار؛ کناره.۲. طرف؛ سو؛ جهت.۳. پایان؛ انتها: ◻︎ غم زمانه که هیچش کران نمیبینم / دواش جز می چون ارغوان نمیبینم (حافظ: ۷۱۶).〈 کران تا کران: از این سو تا آن سو؛ همه جا.〈 کر...
-
لعل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: لال] la'l ۱. (زمینشناسی) نوعی سنگ قیمتی از ترکیبات آلومینیوم به رنگ سرخ، مانند یاقوت.۲. [قدیمی، مجاز] لب معشوق.〈 لعل آبدار: [قدیمی، مجاز] لعل شفاف و درخشان.〈 لعل بدخش: (زمینشناسی) [قدیمی] لعلی که از معاد...