کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارشد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارشد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'aršad ۱. بزرگتر؛ برومندتر: پسر ارشد.۲. کسی که در میان همگنان خود دارای درجه و مقام بالاتر است: مقام ارشد.
-
جستوجو در متن
-
نخری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نخیری› [قدیمی] no(a)xri نخستین فرزند؛ فرزند ارشد.
-
ارتشبد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (نظامی) 'artešbo(a)d بالاترین درجۀ نظامی در ارتش ایران؛ افسر ارشد.
-
دفتریار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] [مجاز] daftaryār کارمند ارشد در دفتر اسناد رسمی؛ معاون سردفتر.
-
ژنرال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: général] (نظامی) ženerāl افسر ارشد در ارتش؛ سپهسالار؛ سرتیپ؛ سرلشکر.
-
سرتیپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (نظامی) sartip فرماندهِ تیپ؛ افسر ارشد در ارتش؛ بالاتر از سرهنگ.
-
سپهبد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: spahpat] ‹اسپهبد، اسپاهبد، سپاهبد› (نظامی) sepahbo(a)d ۱. = سپهسالار۲. صاحب منصب ارشد، بالاتر از سرلشکر.
-
حبوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حبوَة] (فقه) [قدیمی] ha(e,o)bve اشیای شخصی پدر، مانند سلاح، لباس، انگشتر، و قرآن که پس از مرگ او خارج از حدود ارث به پسر ارشد میرسد.
-
اردنانس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: ordonnance] (نظامی) 'ordonāns ۱. افسر یا سربازی که برای انجام دادن اوامر افسر ارشد به خدمت گماشته میشود؛ گماشته.۲. بخشی در ارتش که مسئول تدارکات، مهمات، و اسلحه است.