کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارشاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارشاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eršād هدایت کردن به راه راست؛ راهنمایی کردن.
-
جستوجو در متن
-
مهدی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مَهدیّ] ma(e)hdi ۱. نام قائممقام منتظر در نزد شیعیان.۲. (صفت) [قدیمی] کسی که خداوند او را بهسوی حق هدایت نموده؛ هدایتشده؛ ارشادشده.
-
سالک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] sālek ۱. کسی که راهی در پیش گیرد و در آن راه برود؛ رونده.۲. [قدیمی] پیرو.۳. [قدیمی] پارسا؛ زاهد.۴. (تصوف) کسی که با ارشاد مرشد و پیرو در راه خدا سیر کند و مراحل تهذیب نفس و مراتب سیروسلوک را بپیماید. سالکان را اهل سلوک و اهل طریقت ن...
-
صوفیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صوفیَّة] (تصوف) sufiy[y]e فرقهای از مسلمانان که طریقه و مسلک آنان ریاضت، عبادت، تزکیۀ نَفْس، پیمودن مراحل اخلاص، و کسب معرفت است و معتقدند که با عبادت و ریاضت و تزکیۀ نَفْس میتوان به حق و حقیقت راه یافت. پیشوایانی دارند که مریدان را در...