کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارزیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) 'arzidan ۱. ارزش داشتن؛ قیمت داشتن؛ بها داشتن: ◻︎ به نزد کهان و به نزد مهان / به آزار موری نیرزد جهان (فردوسی۲: ۲۹۱)، ◻︎ دنیا نیرزد آن که پریشان کنی دلی / زنهار بد مکن که نکردهست عاقلی (سعدی۲: ۶۷۹).۲. برابر بودن بهای چیزی با پولی که ...
-
جستوجو در متن
-
ارز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: arž] ‹ارج› 'arz ۱. (اقتصاد) سند بانکی که ارزش آن به پول خارجی معیّن شده باشد.۲. (اقتصاد) پول خارجی که در داخل مملکت خریدوفروش شود.۳. (بن مضارعِ ارزیدن) = ارزیدن۴. [قدیمی] قدر و قیمت: ◻︎ بسنده کند زاین جهان مرز خویش / بداند همه مایه...
-
کرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کراء] [قدیمی] kerā = کرایه〈 کرای چیزی (کاری) را کردن: به زحمتش ارزیدن؛ ارزش آن را داشتن: ◻︎ اگرچه گوهر نظمم کرای آن نکند / که من نثار کنم بر جناب حضرت شاه (ابنیمین: ۵۱۳).