کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارجمندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارجمندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مقابلِ خواری] 'arj[o]mandi بزرگواری؛ عزت.
-
جستوجو در متن
-
عز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عزّ، مقابلِ ذَلّ] 'ez[z] عزیز شدن؛ ارجمند شدن؛ ارجمندی.
-
اعتزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'e'tezāz ۱. عزیز شدن؛ گرامی شدن؛ عزت؛ ارجمندی.۲. عزیز شمردن؛ گرامی داشتن.
-
عزت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عزَّة] 'ezzat ۱. [مقابلِ ذلّت] عزیز شدن؛ گرامی شدن؛ ارجمند شدن.۲. ارجمندی؛ احترام.۳. (اسم) [قدیمی، مجاز] خداوند.
-
کرامت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: کَرامة، جمع: کرامات] ke(a)rāmat ۱. (تصوف) کاری خارقالعاده که توسط اولیا و صالحان انجام میگیرد.۲. بزرگی و ارجمندی؛ داشتن صفات نیک.۳. سخاوت و بخشندگی.۴. (اسم) [قدیمی] هدیه؛ تحفه.