کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارتعاش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارتعاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'erte'āš ۱. به لرزه درآمدن؛ لرزیدن؛ لرزش.۲. (فیزیک) لرزش سریع جسم که مولد صوت میشود، مانند ارتعاش سیمها و تارهای آلت موسیقی.
-
جستوجو در متن
-
لرزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) larze ۱.جنبش سریع و مدام انسان، حیوان یا چیزی؛ لرزش؛ ارتعاش.۲. (اسم) زمینلرزه؛ زلزله.
-
ترانزیستور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: transistor] (برق) terānzistor اسباب الکترونی، ساختمانش کوچک و بادوام است و به محض وصل کردن جریان به کار میافتد. تولید حرارت نمیکند. مقاومتش در مقابل ضربه و ارتعاش زیاد است. در وسایل ارتباطی و دستگاههای گیرنده به کار میرود.
-
ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sāz ۱. (موسیقی) هریک از آلات موسیقی که برای نواختن نغمههای موسیقی به کار میرود.۲. (موسیقی) آهنگ.۳. (بن مضارعِ سازیدن و ساختن) = ساختن۴. [قدیمی] آلت؛ وسیله؛ ابزار؛ اسبابوادوات.۵. [قدیمی] اسلحه، خواربار، و سایر لوازم مورد استفاده در جنگ؛ آلت ...