کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اراضی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اراضی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اَرْض] 'arāzi = ارض
-
جستوجو در متن
-
سله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] selle طبقۀ نازکی از لای که پس از بارندگی یا آب دادن اراضی رسی روی زمین میبندند و سفت میشود و در زمینهای زراعتی مانع سبز شدن گیاه میشود باید آن را با وسایل مخصوص بشکنند و کود حیوانی به زمین بدهند.
-
سگ زبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) sagzabān گیاهی از نوع گاوزبان با برگهای پوشیده از کرک، گلهای خوشهای قرمز یا بنفش، دانههای خاردار و ریشه ضخیم که بلندیش تا شصت سانتیمتر میرسد و در اراضی خشک و شنی میروید.
-
اشغال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ešqāl ۱. مشغول ساختن وسیلهای یا چیزی.۲. به کار گرفتن.۳. کسی را به کار واداشتن.۴. جایی را تصرف کردن؛ پیاده کردن نیروی نظامی در شهر یا اراضی کشور دیگر به قصد تصرف دائم یا موقت.۵. (صفت) مشغول: خط اشغال است، دوباره تماس میگیرم.
-
تورات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: تَوراة، مٲخوذ از عبری] to[w]rāt ۱. کتاب مقدس و مذهبی قوم یهود که از حضرت موسی باقی مانده است و شامل پنج کتاب (اَسفار خمسه) میباشد: ۱) سِفْر تکوین، راجع به خلقت عالم و اوایل تاریخ بنیاسرائیل. ۲) سفر خروج، دربارۀ مهاجرت بنیاسراییل از مص...