کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارادت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارادت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ارادة] 'erādat ۱. علاقه؛ محبت همراه با احترام.۲. [قدیمی] خواست؛ قصد.۳. (تصوف) توجه بسیار سالک به پیر.
-
جستوجو در متن
-
پیرمریدی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [فارسی. عربی. فارسی] [قدیمی] pirmoridi مانند ارادت مرید نسبت به پیر و مرشد.
-
پیرمریدانه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) [فارسی. عربی. فارسی] [قدیمی] pirmoridāne به طریق پیرمریدی؛ مانند ارادت مرید نسبت به پیر و مرشد.
-
طامات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: طامّات] [قدیمی] tāmāt ۱. [جمعِ طامَّة] = طامه۲. (تصوف) اوراد و کرامات سالکان.۳. (تصوف) سخنان بیاصل و پریشان برخی صوفیان: ◻︎ به صدق و ارادت میان بسته دار/ ز طامات و دعوی زبان بسته دار (سعدی۱: ۵۵).
-
غلام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: غلمان] qolām ۱. برده، خواه جوان باشد، خواه پیر؛ بنده؛ اجیر.۲. (اسم، صفت) [عامیانه] مطیع؛ ارادتمند.۳. [قدیمی] پسر؛ پسر خردسال.۴. [قدیمی] پسری که موی پشت لبش سبزشده باشد.〈 غلام پست: [قدیمی] کسی که نامههای مردم را از شهری به شه...