کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارابه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'arrābe وسیلۀ نقلیۀ چرخدار که بیشتر برای حملونقل بار به کار میرود؛ گردونه؛ گاری.〈 ارابهٴ جنگی: [قدیمی] گردونه یا وسیلهای که در جنگ به کار میرود، مانند تانک، زرهپوش.
-
واژههای مشابه
-
ارابه چی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. ترکی] 'arrābeči = ارابهران
-
ارابه ران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) 'arrāberān ۱. رانندۀ ارابه.۲. (نجوم) = ممسکالاعنه
-
ارابه رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'arrabero[w] ویژگی راهی که قابل عبورومرور ارابه باشد.
-
جستوجو در متن
-
غرده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] qarde ارابه؛ گردونه.
-
گردونه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) gardune ۱. چرخ؛ ارابه؛ گاری.۲. هرچیز شبیه چرخ که دور خود بچرخد.
-
مال بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] mālband چوبی دراز در جلو درشکه و ارابه که اسبها را به دو طرف آن میبندند.
-
بارگیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) bārgir ۱. بارگیرنده؛ باربرنده؛ بردارندۀ بار.۲. اسب و هر حیوان بارکش.۳. کشتی، ارابه، اتومبیل، یا هر وسیلۀ نقلیۀ باری.
-
ران
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ راندن) rān ۱. = راندن۲. راننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): اتومبیلران، ارابهران، قایقران.
-
المپیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: olympique] (ورزش) 'olampik مسابقههای جهانی ورزشی که هر چهارسال یکبار در یکی از کشورها برگزار میشود. Δ آغاز این مسابقهها تقریباً از هشتصد سال قبل از میلاد و ابتدا منحصر به مسابقههای دو بوده بعدها مسابقههای مشتزنی و ارا...