کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اذیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اذیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اذیّة] 'aziy[y]at رنج دادن؛ آزار دادن؛ آزار.
-
جستوجو در متن
-
متاذی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَٲذّی] mote(a)'azzi اذیتدیده؛ آزاررسیده.
-
موذی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مؤذی] muzi اذیتکننده؛ آزاررساننده.
-
تاذی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'azzi اذیت شدن؛ آزار دیدن؛ آزرده شدن.
-
ستل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] satal کتک؛ آزار؛ اذیت.
-
مبرح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mobarreh آزاردهنده؛ اذیتکننده؛ بهرنجاندازنده.
-
عنت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عنة] [قدیمی] 'anat ۱. آزار و اذیت.۲. رنج؛ مشقت.
-
مزاحمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مزاحَمة] mozāhemat ۱. تنگ گرفتن بر کسی؛ اذیت کردن.۲. [قدیمی] انبوهی کردن.
-
جزاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [عامیانه] jezāndan ۱. دل کسی را سوزاندن.۲. کسی را آزار و اذیت کردن چنانکه دلسوخته و اندوهگین شود.
-
انتقام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'enteqām رفتاری عمدی که برای آزار و اذیت کسی به تلافی کار بد او انجام میشود؛ کینه کشیدن از کسی؛ کینه گرفتن؛ کینهتوزی.
-
ایذا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ایذاء] [قدیمی] 'izā اذیت کردن؛ آزار رساندن؛ رنج دادن: ◻︎ به سمع رضا مشنو ایذای کس / وگر گفته آید به غورش برس (سعدی۳: ۳۲۰).
-
غریب کش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [مجاز] qaribkoš ۱. ویژگی آنکه غریبان را آزار و اذیت میکند.۲. (صفت) ویژگی گردنه یا جادهای که برای رانندگان ناآشنا خطرناک است.
-
غریب گز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] qaribgaz ۱. [عامیانه] نوعی کنه که غریبهها را میگزد ولی بومیان نسبت به آن ایمنی یافتهاند.۲. (صفت فاعلی) [مجاز] ویژگی آنکه غریبان را آزار و اذیت میکند.
-
آزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [پهلوی: āzār] ‹آزیر› 'āzār ۱. اذیت؛ آسیب؛ گزند: ◻︎ آزار بیش زاین گردون بینی / گر تو به هر بهانه بیازاری (رودکی: ۵۱۱).۲. عملی که موجب رنجش دیگری شود؛ رنجش.۳. (بن مضارعِ آزردن و آزاردن) = آزردن۴. (صفت) آزارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): د...