کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
آز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āz] 'āz ۱. حرص و طمع؛ افزونخواهی از هرچیز: ◻︎ چو دانی که بر تو نماند جهان / چه رنجانی از آز جان و روان (فردوسی: ۴/۴).۲. آرزو و خواهش بسیار.
-
از
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه) 'az ۱. نشاندهندۀ ابتدای مکان: ◻︎ از دور به دیدار تو اندرنگرستم / مجروح شد آن چهرۀ پرحسن و ملالت (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۸۳)، از تهران تا اصفهان.۲. نشاندهندۀ ابتدای زمان: ◻︎ من از آن روز که در بند توام آزادم / پادشاهم که به دست تو...
-
عز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عزّ، مقابلِ ذَلّ] 'ez[z] عزیز شدن؛ ارجمند شدن؛ ارجمندی.