کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادوات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ادوات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اداة] 'adavāt ۱. = ادات۲. [قدیمی] موجبات؛ عوامل.
-
جستوجو در متن
-
آهنگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: āsīnkar] 'āhangar کسی که پیشهاش ساختن آلات و ادوات آهنی است؛ پیشهوری که آهن را در کوره سرخ میکند و از آن آلات و ادوات آهنی میسازد؛ نهامی؛ نهامین.
-
آزمایشگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āz[e]māyešgāh جایی که در آن آزمایشهای علمی و فنی به عمل آورند و ادوات آزمایش در آنجا فراهم باشد؛ لابراتوار.
-
آهنجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āhanje از ادوات پارچهبافی شامل ریسمانی که در دستگاه بافندگی به سقف بسته میشود.
-
آهن کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: āsīnkār] 'āhankār پیشهوری که آلات و ادوات آهنی میسازد؛ آهنگر؛ آهنکوب.
-
ساخته کاچار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] sāxtekāčār ۱. ساخته و آماده؛ باسازوسامان؛ بسامان.۲. با آلات و ادوات آماده.
-
شیشه گر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) šišegar ۱. کسی که شیشه میسازد.۲. آنکه آلات و ادوات و ظروفی از شیشه درست میکند.
-
شیشه گرخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šišegarxāne کارخانۀ شیشهسازی؛ کارگاه یا کارخانهای که در آنجا آلات و ادوات و ظروفی از جنس شیشه درست میکنند.
-
کباده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (ورزش) kabbāde از ادوات ورزش باستانی شبیه کمان که از آهن ساخته میشود و دارای زنجیر و پولکهای فلزی است و آن را بر سر دست حرکت میدهند.
-
کاچار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کاچال› [قدیمی] kāčār ۱. آلات؛ ادوات.۲. اسباب خانه.۳. ساز و سامان: ◻︎ اصل جنبش چرا نگویی چیست / چون نجویی که این چه کاچار است (ناصرخسرو: ۲۸۴).
-
لشکرکشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) laškarke(a)ši ۱. شغل و عمل لشکرکش؛ فرماندهی لشکر.۲. فرستادن لشکر، آدات و ادوات جنگی به جایی.
-
مهمات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مُهمَّة] mohemmāt ۱. کارهای قابلتوجه.۲. (نظامی) آلات و ادوات جنگ.۳. [قدیمی] نیازها.
-
چیلان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čilān آلات و ادوات آهنی از قبیل زرفین، حلقه، زنجیر در، قفل، کلید، کارد، و چاقو.
-
چلنگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹چلینگر، چیلانگر› čelengar, čalangar کسی که ادوات و آلات آهنی از قبیل زرفین، حلقه، زنجیر در، قفل، و کلید درست میکرد؛ قفلساز.