کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادراک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ادراک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'edrāk ۱. درک کردن؛ دریافتن؛ پی بردن؛ فهمیدن.۲. (اسم) قوۀ درک و فهم.۳. [قدیمی] دستیابی به چیزی؛ رسیدن.۴. [قدیمی] برداشت محصول.
-
جستوجو در متن
-
سمعی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به سمع) [عربی. فارسی] sam'i آنچه از راه گوش ادراک میشود؛ شنیداری.
-
معقولات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ معقولة، مقابلِ محسوسات] (فلسفه) ma'qulāt اموری که بهوسیلۀ عقل ادراک میشود.
-
حس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حسّ] hes[s] درک؛ ادراک؛ دریافت امری.
-
حسی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به حس) [عربی. فارسی، مقابلِ عقلی] hessi آنچه با حس ظاهر ادراک میشود؛ محسوس.
-
ذی شعور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] zišo'ur دارای شعور و ادراک.
-
نفهم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] ‹نافهم› nāfahm آنکه فهم و ادراک ندارد؛ بیعقل.
-
وجدانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به وجدان) [عربی. فارسی] ve(o)jdāni آنچه بهوسیلۀ قوۀ باطنی ادراک میشود.
-
مفهوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: مفاهیم] mafhum آنچه به فهم و ادراک درآید؛ فهمیدهشده؛ دانستهشده.
-
اشراقیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اشراقیّون، جمعِ اشراقیّ] (فلسفه) 'ešrāqiy[y]un پیروان حکمت اشراق که معتقد به ادراک حقایق از طریق الهام بودهاند.
-
لذت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: لَذّة، جمعِ لَذّاة] le(a)zzat ۱. ادراک خوشی.۲. گوارایی.۳. خوشی
-
تکنی کالر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: technicolor] (سینما) teknikāler روشی که هنرمند برای بهتر نشان دادن هنر و ادراک خود اختیار کند.
-
فنومن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: phénoméne] (فلسفه) fenomen حقیقت خارجی اشیا که بهوسیلۀ حواس ادراک میشود؛ پدیده.
-
عقلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به عقل) [عربی. فارسی، مقابلِ نقلی] 'aqli ۱. مبتنی بر عقل.۲. ویژگی آنچه ادراک آن با قوۀ عقل صورت میگیرد.