کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادب سنج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ادب آموز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'adab[']āmuz ۱. آنکه علم ادب درس میدهد؛ آنکه درس ادب و اخلاق میدهد.۲. استاد؛ معلم.۳. کسی که ادب فرامیگیرد؛ شاگرد؛ متعلم.
-
ادب پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] 'adabpazir آنکه میتواند ادب یاد بگیرد.
-
ادب پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'adabparvar آنکه ادیبان و اهل ادب را دوست دارد و آنان را تشویق و ترغیب میکند؛ دوستدار دانش و فرهنگ.
-
ادب خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] 'adabxāne ۱. [منسوخ] دبستان؛ مکتب؛ مدرسه.۲. [قدیمی] مستراح.
-
بی ادب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bi'adab ۱. بیدانش.۲. بیفرهنگ.۳. بیتربیت.۴. گستاخ.