کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادبیات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ادبیات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ادبیّات، جمعِ ادبیَّة] 'adabiy[y]āt ۱. (ادبی) مجموعه آثار مکتوب منظوم یا منثور که بیانگر عواطف است.۲. علومی که مربوط به ادب باشد و دربارۀ مسائل ادبی گفتگو کند.
-
جستوجو در متن
-
زحمت کش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] zahmatkeš ۱. آنکه زحمت میکشد و رنج میبرد.۲. در ادبیات مارکسیس، کارگر؛ رنجبر.
-
تعلیمی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به تعلیم) [عربی. فارسی] ta'limi ۱. (ادبی) آموزشی: ادبیات تعلیمی.۲. (اسم) عصای سبکی که در دست میگیرند.
-
دکتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: docteur] doktor ۱. پزشک؛ طبیب.۲. کسی که بالاترین درجه و رتبه را در یکی از رشتههای علمی (پزشکی، حقوق، ادبیات، فلسفه و غیره) از دانشگاه گرفته باشد.
-
سمبولیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: symbolisme] (ادبی) sambolism مکتبی و سبکی در هنر و بهویژه در ادبیات که برای بیان و احساسات درونی یا واقعیتهای اجتماعی از نمادها بهره میگیرند؛ نمادگرایی؛ نمادپردازی.
-
ریاست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رئاسة] riyāsat ۱. رئیس بودن؛ سروری کردن.۲. (صفت، اسم) رئیس: ریاست دانشکدۀ ادبیات.۳. [قدیمی] سروری؛ سرداری؛ بزرگی؛ فرمانروایی.
-
نوبل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: nobel] nobel جایزهای که هر سال به کسانی که در رشتههای شیمی، فیزیک، طب، ادبیات، و تٲمین صلح جهانی خدماتی انجام بدهند داده میشود.
-
سخن گستر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] soxangostar ۱. آنکه سخن را شرحوبسط دهد؛ کسی که مطلب و موضوعی را تفسیر کند.۲. کسی که ادبیات و زبان یک قوم را گسترش دهد.
-
رئالیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: réalisme، مقابلِ ایدهآلیسم] re'ālism ۱. واقعبینی.۲. (ادبی) تعهد هنر و ادبیات به بازنمایی بدون دخلوتصرف مناظر زندگی و واقعیات اجتماعی؛ واقعگرایی.
-
رمانس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: romance] romāns ۱. (موسیقی) قطعه یا آهنگ پراحساس و عاشقانۀ موسیقی غربی که بهصورت ترانه اجرا میشود.۲. نوعی شعر روایتگونه در ادبیات اروپای غربی.
-
رنسانس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: ranaissance] rones[s]āns دورانی تاریخی در فاصلۀ قرن ۱۴ تا ۱۶ میلادی که در آن اروپائیان با تقلید از قدما، به احیای مجدد ادبیات، علوم، و فنون خود پرداختند؛ نوزایی.
-
عبارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عبارة] 'ebārat ۱. (ادبی) مجموع الفاظ و کلمات بدون فعل، مانند انجمن علمی دانشجویان دانشکدۀ ادبیات.۲. سخن؛ گفتار.۳. [قدیمی] اصطلاح.
-
کلاسیک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: classique] kelāsik ۱. ویژگی آثار متعلق به مکتب کلاسیسم: نمایشنامهٴ کلاسیک.۲. ویژگی آثار ادبی و هنری دورانهای گذشته: ادبیات کلاسیک.۳. ویژگی هر آن چه به مدرسه و دانشگاه مربوط است؛ درسی.
-
دینکرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dēnkart] ‹دینکرد› [قدیمی] dinkart کارهای دینی؛ مجموعهای از اطلاعات راجع به قواعد و اصول و آدابورسوم و روایات و ادبیات کیش مزداپرستی به زبان پهلوی که تٲلیف آن در قرن نهم میلادی توسط آرتور فرنبگ (آذرفرنبغ) آغاز شد و در اواخر همان قرن تو...